تنهایی مثبت

ساخت وبلاگ

دیروز با یکی از دوستام که مدتی ازم سر یه چیزی دلگیر بود رفتم بیرون. سه تا کافه رفتیم... اول بالا شهر، بعدش مرکز شهر، بعد دوباره بالا شهر. برای من آدم ارزشمندیه چون همصحبت به این خوبی به این راحتیا پیدا نمی شه...فقط تنها اشکالی که هست اینه که به من احساس داره و دوست داره که دوست دخترش باشم، اما من همیشه از این داستان سرباز زدم چون حقیقتا ً توی مقطع پر نوسانی هستم.

مثل همیشه از هر دری گفتیم...این که همین زمان حال ما خودش انحطاطه، این که آدما توی این زمان نمی دونن که چی از زندگیشون می خوان و به قول گفتنی همه از دم دیوونه میوونه ن...

چیزی که توی ذهنم می گذره اینه که شاید تن ندادن به رابطه ی جدی و در عوض داشتن رابطه جنسی با آدمای متعدد شاید نه از سر عاقلیه و نه از سر زرنگی و دانایی...بلکه شاید از سر ترس و بزدلیه... و این که این خطر هست که شاید هیچوقت چنین آدمایی (حتی خودم) نمی تونن یه رابطه ی مستحکم هیچوقت داشته باشن با کسی. البته هیچ استاندارد و اجباری وجود نداره برای داشتن رابطه ی مستحکم... رابطه مستحکم برای همه کس نیست. گاهی از این بلاتکلیفی و بی تعریفی شرایط و روابط لذت می برم، یه جورایی آزادی و بی قیدیش یه حالت ماجراجویی و هیجان ایجاد می کنه...اما باید بگم که تنهایی و تلخیش هم بدجور آدمو مَچَل می کنه.

وقت رفتن بغلم کرد مثل همیشه بهم گفت این مدت اتفاق خاصی افتاد؟ گفتم نه اتفاق خاصی نبود... در  واقع جریان امیرو سانسور کردم، چون می دونستم که ناراحت می شه.

روزگاریه که گاهی اصلاً نمی دونیم کی هست و کی نیست... اما یک چیز واضحه، اونم اینه که آدما میان و می رن و چندان مهم نیست...

پ.ن: کتاب سایه روشن صادق هدایت مثل سایر آثارش بی نظیره.

پ.پ.ن: امروز زدم تمام playlist آی پادم رو پاک کردم و موزیکای جدید ریختم.

پ.پ.پ.ن: کسی که به ما نریده بود کلاغ کون دریده بود، یه نفر از "شبه دوستام" هم ذات تخمیشو نشون داد.


چند ساعتی گذشت......
ما را در سایت چند ساعتی گذشت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : athe-statue19 بازدید : 38 تاريخ : يکشنبه 27 فروردين 1396 ساعت: 14:46