بعد از یک طوفان

ساخت وبلاگ

دیروز یه دعوایی با خونواده داشتم...

با سردرد و گلو درد خوابم برد. اما خوشبختانه آدمایی هستن که سعی می کنن آرامشو برام ایجاد کنن و باهم یه جوری کنار میایم تهش.

دلم می خواد از هر قید و بندی بزنم بیرون و با فراغ بال برم سفرهای دور و دراز. جزو برنامه ی بلند مدتمه که به زودی عملی می شه.

لازمه که اول پایان نامه م رو دفاع کنم و عکاسی رو هم یاد بگیرم.

دیروز یه سر تنهایی رفتم سینما و کافه...دارم تنها رفتن به خیلی جاها رو شروع می کنم...هرچند که با تنهایی کاملاً مانوسم، اما بیشتر دارم تنها رفتن به جاهایی رو تمرین می کنم تا مقدماتی بشه برای تنها رفتن به سفر...

پ.ن: گاهی حس می کنم بیش از حد جنگجو هستم


چند ساعتی گذشت......
ما را در سایت چند ساعتی گذشت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : athe-statue19 بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت: 4:53