چند ساعتی گذشت...

متن مرتبط با «چاره ای جز این ندارم» در سایت چند ساعتی گذشت... نوشته شده است

ولنتاین مبارک

  • روز ولنتاین رو به عاشقان بی ربط و جعلی سابق و فعلی ام تبریک نمی گم. ریدم به سر تا پای همشون که به درد سنگ کف توالت هم نمی خورن. , ...ادامه مطلب

  • حکایتی از توالت های پولی

  • یکی از فامیلا که چند ساله فوت کرده آدم خیلی شوخ و حاضر جوابی بود. جوونیاش یه سفر با اتوبوس رفته بود با دوستاش و بین راه مجبور شدن یه سری هم به مستراح بزنن به هر حال. اون بنده خدا که کارش تموم می شه میاد بیرون و آفتابه چیه می گه آقا کجا؟! باید انقد پول بدین. اون حاضر جواب خدابیامرز هم می گه ببین، یه شاش خالی بود، با دوتا گوز ناقابل، حالا چقد باید تقدیمتون کنم؟؟؟  و این گونه است که بابت شاش خالی و خالی کردن گاز معده و ریدن هم باید گاهی پول داد., ...ادامه مطلب

  • روشنایی

  • زیاد منفی نوشتم اینجا و فحش و فضاحت دادم به آدما و زمین و زمان، البته این فحش و فضاحت ها تا زمانی که در قید حیات هستم و کره ی زمین به پابرجاست همچنان ادامه داره. به طرز غریبی این روزها انتظار چیزی رو می کشم که با فکر کردن بهش دلم قیری ویری می ره و خودم برای خودم ذوق می کنم. تغییر خوبی در راهه، مثل یه منبع نوری که شعاع هاش از دل تاریکی هی بهم نزدیک می شه دارم حسش می کنم. نمی دونم که دقیقا چیه و چه شکلیه ولی هرچی هست خوبه., ...ادامه مطلب

  • از پابلیک به پرایوت

  • توی این ۴-۵ سالی که از اینستاگرام استفاده می کنم می شه گفت که همیشه پیجم باز و پابلیک بوده. هیچ ابایی از این نداشتم که دیگران عکس هام و نقاشی هام رو ببینن و طبیعتا هرکسی هم منو فالو می کرد بدون این که, ...ادامه مطلب

  • نامه ای به جفت نداشته ام...

  • اکثر مواقع سعی می کنم تورو نادیده بگیرم و وانمود کنم که تنهایی از پس همه کار برمیام و می تونم این همه بحران و ناملایمت رو پشت سر بذارم و در نهایت وقتی هم که به موفقیت رسیدم می زنم رو شونه ی خودم و با افتخار می گم "آفرین! الحق که فمینیست خفنی هستی و ت, ...ادامه مطلب

  • پدیده ای به نام خونواده

  • اصولا پدر و مادرا بچه های از همه جا بی خبر و معصوم رو به این دنیا میارن که تبدیلشون کنن به یه چیزی مثل خودشون، یه کسی که عین خودشون فکر می کنه، عین خودشون رفتار می کنه، به زور می فرستنش رشته تحصیلی ای که مورد علاقه ی خودشونو بخونه نه خودش، آخرش هم می,خونواده ...ادامه مطلب

  • گِل باید گرفت

  • برای غریبه که هیچ، برای آشنا هم هیچ قدمی نباید برداشت. متخصص تِر مالی هستن همه... همه ها...,باید,گرفت ...ادامه مطلب

  • حد اعلای فضولی

  • چند نفر تو فامیل ما هستن که وقتی میان خونه ی ما و من توی اتاقمم و در اتاقم بسته س میان و در اتاقمو باز می کنن و شروع می کنن به چاق سلامتی. کسی هم نیست به این آدما بگه که کسی که در اتاقش بسته س و توی اتاقشه یا علاقه ای نداره با شما مواجه بشه و یا حوصله ی مواجه شدن با شمارو نداره. توی نظام فکری این آدما چیزی به نام حریم خصوصی وجود نداره گویا...چه برسه به احترام گذاشتن به حریم خصوصی. شاید من تو اتاقم داشتم سرپا می شاشیدم، شاید داشتم سر کون لخت قِر می دادم... ,اعلای,فضولی ...ادامه مطلب

  • هر دم از این باغ بری می رسد

  • آتنا و این بار بنیتا... چقدر نفرین شده ن این دو اسم مختوم به "آ"...خودم از مرثیه سرایی خسته م، خودم از این که هر روز صبح چشم باز کنم و با یک خبر ناگوار روح و روانم خراشیده بشه خسته م.خدایا اگر هستی چرا نسل این اشرف مخلوقاتت رو ور نمی داری؟؟ , ...ادامه مطلب

  • سفرهای زورکی

  • نقطه ی مقابل سفری که براتون توی دو- سه تا پست پیش وصفش رو کردم، سفریه که الان دارم ازش برمی گردم.  مسافرت با خانواده رو تقریباً می شه گفت دوست ندارم. مامانم یه آدم وسواسیه که یه ذره راه دور بره میگرنش می گیره و توی جای مورد نظر فقط و فقط دنبال خریده. خرید لباس و این چیزا نه! خرید مواد غذایی! انگار , ...ادامه مطلب

  • از مشقت های نشستن سر کلاس یه استاد از رده خارج

  • ٨٠ سال رو رد کرده بود، هر دوازده جلسه در طول ترم که باهاش کلاس داشتیم، ردخور نداشت که با قصار گهربار ایشون کلاس نورانی نشه:  "تخمه ژاپنی، تخمه ژاپنی نیست، تخمه جابانیه." و اینگونه بود که نصف کلاس ٢٠ می شدن و نصف کلاس ١ و ٢... از نظر این بزرگوار حد وسطی وجود نداره.  یا دانشجوی باسواد و حرف گوش کنن یا بی سواد و نادان. کاش کمتر با این دست از موجودات در محیط آکادمی مواجه بشیم... بازنشستگی برای همین روزاس... , ...ادامه مطلب

  • شک ندارم...

  • شک ندارم که اینجا خانه ی من نیست... خانه ی زیبایی هم نیست... من موندم چرا وقتی که خیلی از آدما می دونن که دیر یا زود (که البته به زودی) دیگه نیستن توی زندگیمون بازم دو دستی گریبان مارو چسبیدن و می خوان ما هیچ جا نریم و برای خودمون زندگی نکنیم؟؟؟؟؟ چرا روحیه ی آزادمنش سرکوب می شه؟؟؟ چرا روحیه ی اهل , ...ادامه مطلب

  • از مشقت های عکاسی در این دیار...

  • می دانیم... دم انتخابات هست و فضا امنیتی... دیروز در یکی از میادین شهر پس عکاسی های بسیار و دوربین به گردن خوش و خرم داشتم به سمت مترو می رفتم که آقایی با کت و شلوار و ظاهری موجه، یه من گفت خسته نباشی، عکاسی می کنی؟ گفتم بله، گفت از چی عکس می گیری؟ م, ...ادامه مطلب

  • این روزها با این افکار

  • گاهی به این نتیجه می رسم که پشت هر تلخی و ناراحتی و تنهایی و دلسردی ای که می کشم یه جور آگاهی مثبت هست... یک چور تغییر مسیر و جور دیگر دیدن... این بحران برای من تقریباً از خودِ بیست سالگی شروع شد، و تا به امروز ادامه داره و گاهی حس می کنم هی عمیق تر , ...ادامه مطلب

  • سفرهای یک روزه

  • سفر رو دوست دارم، چون روحیه م مثل کش تنبونه، یکجا بند نمی شه و بیش از حد کنجکاوم و آروم و قرار ندارم. سفر با غریبه هایی که تا بحال ندیدی حال و هوای خاصی داره. چند بار تور یک روزه رفتم و به خیلی نکات و احساسات برخورد کردم که برام حقیقتاً جذاب بودن. تو, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها